من به افکار شهر مشکوکم!
بازی مافیا در وهله ی اول برای همه امان یک تفریح جذاب و پر چالش است؛ چرا که به ذات دوستدار شایسته سالاری و احقاق حق هستیم و از اینکه فرد و گروهی در لباس دوست و یار، گمراهمان کند بیزاریم.
حال تصور کنید شما مخاطب و تماشاگر این بازی هستید، شما شاهد و ناظرید..
پدرخوانده، دکتر لِکتر و .. را میبینید و از فریب آنها حتی برافروخته می شوید و به حال شهر و شهروندان غصه می خورید.
اما این صرفا همه ی ماجرا نیست! بازی مافیا یک درس و پژوهش است.
ما یاد میگیریم که “خوب گوش کنیم” و “خوب نظاره کنیم“
در هر کجا و هر پٌست و منسبی که باشیم فرقی نمی کند. شاید؛ مافیا با لباس دوست در کمین ما باشد. درست کنار گوش ما!
مافیا ی زندگی، در شب شلیک نمی کنند! آنها در همه ی ساعات روز و در همه حال در پی ایجاد تفرقه و گمراهی هستند! در پی ایجاد فریب و فکر مسموم..
پس چطور باید زندگی کرد؟ با ترس؟ آیا نمی شود مافیا ی زندگی را شناخت؟
سخت است! اما می شود.
خوب که بشنویم و ببینیم؛ می شود تناقضات گفتار و رفتارشان را دید و این شروع ماجراست.
یکی به نعل می زنند و یکی به میخ!
البته که نباید از شهروندان بدون بینش و به اصطلاح “تبر” چشم پوشی کرد.. اینها شاید در اصل موافق اصول درست و قانون مندی باشند، اما.. تبری به ریشه ی اصل مان بیش نیستند.
